وب سایت تیرهجهانتوصیه

کارخانه متروکه یا خارج از مک دونالد؟ تاریخچه از دیپ وب

دیپ وب امروزه مکانی بسیار محبوب است. این به این دلیل است که همان یکی از قبل برای محتوای خود بازتاب زیادی در اینترنت پیدا کرده است. با این حال، از آنجایی که تعداد کاربران معمولی که وارد شده اند نسبتاً کم است، داستان ها و تجربیات کسانی که از آن بازدید کرده اند در فضای مجازی پخش می شود.

آنها از بسیاری از تجربیات وحشتناک و گاه مشمئز کننده افرادی که قربانی برخی اقدامات غیرقانونی در دیپ وب شده اند شنیده اند. در مرحله بعد، داستان یکی از معدود کاربرانی که به این وب عمیق دسترسی داشته اند را نشان می دهد و با آن نشان داده می شود که ورود به آن چقدر می تواند خطرناک باشد.

به یاد داشته باشید که بیشتر این تجربیات می‌توانند یک داستان سرگرم‌کننده باشند، اما در نهایت یک اخلاق اخلاقی به جا می‌گذارند که باید هنگام ورود به این بخش از وب به آن توجه کنیم.

من وب عمیق را کشف کردم

در این داستان، قهرمان داستان است یک کاربر ناشناس که از ماری جوانا استفاده کرده استو این انگیزه او برای ورود به وب بود، زیرا عرضه کننده این ماده قرار بود جابجا شود. بنابراین، آنها دیگر با او تماس نخواهند داشت. سپس دوستان این کاربر اینترنتی تصمیم گرفتند وارد دیپ وب به صفحه ای شوند که مواد مخدر واقعی می فروخت.

کومو دوستان این ناوبر متوجه شدند که صفحه واقعا کار می کندبسیار به او توصیه می شد و اینگونه بود که این را کشف کرد. پس از یادگیری کمی در e برنامه Tor را نصب کنید، به دیپ وب دسترسی پیدا کرد. برای او این زمان عالی بود زیرا والدینش در آن آخر هفته بیرون رفته بودند.

با ورود به وب، او می‌توانست تعداد زیادی محصولات غیرقانونی را ببیند، اما هنوز شک داشت که واقعاً کار کند. زیرا، تصمیم گرفت در یکی از پست ها پیام بگذارد پرسیدن اینکه آیا آن وب سایت واقعاً خدمت کرده است یا خیر. با رها کردن برای مدتی، حدود یک ساعت، این کاربر اینترنتی توانست کسی را وادار کند که به او پاسخ دهد.

در حال حاضر، اگرچه افرادی که در این وب سایت با آنها تماس گرفتند افرادی بودند که قصد خرید و فروش مواد غیرقانونی را داشتند، اما حقیقت این است که این امر می تواند بسیار خطرناک شود. این مورد در مورد کاربر بی باک اینترنت ما بود.

وب عمیق

یک کاربر با من تماس می گیرد

زمانی که او با این کاربر ناشناس که نام مستعار «EP» داشت تماس گرفت، لحظاتی با او ارتباط برقرار کرد. بنابراین، زیرا او پیشنهاد داد که مقدار کمی از محصول را با قیمت پایین به شما بفروشد، ناوبر گمنام فکر می کرد که همه چیز خوب پیش می رود.

حالا در تاریخ به نظر می رسید همه چیز به نفع او بود، اما در مدت کوتاهی همه چیز بسیار وحشتناک شد. این فروشنده ناشناس از پسر پرسید اهل کدام شهر است و او پاسخ داد; در چند لحظه، هر دو می دانستند که فقط دو ساعت با هم فاصله دارند، بنابراین هر دو توافق کردند که ملاقات کنند.

اگرچه این کاربر اینترنتی پیشنهاد پیدا کردن فروشنده را در حد وسط داد، اما حقیقت این است که او می‌خواست برای تحویل آن به شهر خود نزدیک شود. به همین دلیل، ناوبر پیشنهاد داد که آنها در پارکینگ یک مک دونالد با هم ملاقات کنند، که فروشنده موافقت کرد.

با این حال، در کمترین زمان گفتگو عجیب شد، زیرا فروشنده شروع به پرسیدن جزئیات زیادی در مورد زندگی این پسر کرد، مانند در کدام قسمت شهر و با چه کسانی زندگی می کرد. حقیقت این است که پس از مدتی صحبت، این فروشنده محل ملاقات دیگری را به کاربر بی باک اینترنت ما پیشنهاد داد.

این مرد جوان وقتی آدرس و ساعت پیدا شدنش را دید، خیلی گیج شد، اما مخالفتی نکرد: یک کارخانه متروکه قدیمی در حومه شهر بود. زمان جلسه ساعت 9 شب خواهد بود، زمانی که این فروشنده "در حال ترک کار بود". این ناوبر بی‌باک چون فکر می‌کرد فرصتی بی‌نظیر است، چندان نگران نبود. اما او خیلی اشتباه می کرد.

تاریخ

تماس مجازی واقعی می شود

پس از گذشت ساعت ها، این کاربر بی باک اما ساده لوح اینترنت تصمیم گرفت ماشین خود را بردارد و برای ملاقات با این غریبه به کارخانه برود. وقتی به کارخانه رسید نتوانست کسی را ببیند، بنابراین تلفنش را گرفت و به مرد غریبه پیام داد، و او پاسخ داد که در حال حاضر در راه است.

این پیام این کاربر ناشناس را گیج کرد، زیرا او مدت زیادی از آنجا زندگی نکرد. پس از حدود بیست دقیقه، این کاربر متوجه شد که ارزش این انتظار را ندارد، بنابراین به خانه بازگشت. اما در بدو ورود متحجر شد: درب خانه اش کاملاً باز بوداگرچه او آن را بسته گذاشته بود.

این مرد جوان نگران این بود که شاید پدر و مادرش زودتر آمده باشند، ماشینش را پارک کرد و خیلی آرام وارد خانه شد. وقتی به اتاق پدر و مادرش رسید، صدای پاهای بسیار آرام و آرامی شنید، بنابراین فریاد زد: "مامان، بابا!" درست در آن لحظه قدم ها متوقف شد و در بسته شد.

این جوان اینترنتی کمی ناراحت بود، بنابراین مستقیم به آشپزخانه رفت و چاقویی برداشت. سپس به اتاق برگشت و در را باز کرد، اما کسی آنجا نبود. اما با نزدیک شدن به تخت، دستی از پاهای او گرفت و این جوان بلافاصله با چاقو به او ضربه زد و به همین دلیل این مزاحم فریاد زد و سپس بدون اینکه مرد جوان را ببیند از خانه بیرون دوید.

این کاربر اینترنتی با پلیس تماس گرفت و توانست توضیحاتی در مورد موضوع به او بدهد، هرچند کاملا مبهم: یک مرد جوان قد بلند، رنگین پوست و با لباس های تیره. اما از آنجایی که نتوانستم به وب سایت و خرید علف هرز اشاره کنم، به احتمال زیاد این مهاجم در این داستان هنوز آزاد است.

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند با *

این سایت از Akismet برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. یاد بگیرید نحوه پردازش اطلاعات نظرتان چگونه است.